یه بنده خدائی یه جسد می بره پزشكی قانونی. بهش میگن: چطور مرده؟
میگه: سم خورده. میگن: پس چرا زخمیه؟ میگه: آخه نمی خورد.
یه بنده خدائی یه جسد می بره پزشكی قانونی. بهش میگن: چطور مرده؟
میگه: سم خورده. میگن: پس چرا زخمیه؟ میگه: آخه نمی خورد.
به غضنفر ميگن : با بقيه جمله بساز.
ميگه : ما ديشب پيتزا خورديم !
ميگن : پس بقيه اش كو ؟ ميگه : تو يخچاله .
شدم با چت اسیر و مبتلایش / شبا پیغام می دادم از برایش
به من می گفت هیجده ساله هستم / تو اسمت را بگو، من هاله هستم
بگفتم اسم من هم هست فرهاد / ز دست عاشقی صد داد و بیداد
يارو به پسرش ميگه: پسرم هيچ مي دوني ناپلئون وقتي به سن تو بود، شاگرد اول كلاسش بود؟
پسر به پدر جواب داد: پدر جان هيچ مي دوني كه ناپلئون وقتي به سن تو بود، امپراتور بود؟!!!
غضنفر دو تا بلوك سيمانی رو گذاشته بوده رو دوشش، داشته میبرده بالای ساختمون
صاحب كارش بهش ميگه: تو كه فرقون داری، چرا اينا رو ميگذاری رو كولت ؟!
غضنفر ميگه: اون دفعه با فرقون بردم، چرخش پشتم رو اذيت می كرد !
به غضنفر مي گن با لوبيا يک جمله بساز.
غضنفر مي گه : کوچولوبيا!
به غضنفر ميگن با زن جمله بساز، ميگه تو دهاته ما با زن بچه ميسازن نه جمله
یک مورچه و یک زرافه با هم ازدواج می کنند شب عروسی مورچه گم می شه بعد از یک هفته پیداش می شه بعد زرافه بهش می گه : این همه مدت کجا بودی ؟ مورچه می گه : تو راه بودم که بیام بوست کنم
یارو بچش بعد از عيد فطر به دنيا مياد، اسمشو مي ذاره : پسفطرت !
غضنفر تو جاده داشته رانندگی می كرده ، یهو میبینه یه كامیون داره از روبروش میاد، میزنه رو ترمز میبینه ترمزش نمی گیره . رفیقشو صدا می كنه می گه : اصغر اصغر پاشو تصادفو ببین .
غضنفر میگه عجیبه! میگن چی عجیبه؟
میگه 100000 تا تماشاگر ، 22 تا بازیکن ،3 تا داور! میگن این کجاش عجیبه؟
میگه گنجیشکه همرو ول کرد رید تو سر من !
پسر غضنفر رتبه اول کنکور رو میاره بهش می گن : چه کار کردی ؟
می گه : روزی 25 ساعت درس می خوندم ! می گن : مگه می شه ؟
می گه : آره ، صبح یک ساعت زود تر بیدار می شدم !!!
لوئیز زنی بود با لباسهای کهنه و مندرس، و نگاهی مغموم وارد خواروبار فروشی محله شد و با فروتنی از صاحب مغازه خواست کمی خواروبار به او بدهد. به نرمی گفت شوهرش بیمار است و نمیتواند کار کند و شش بچه شان بی غذا مانده اند.
یه روز مدیر مهد كودك به یكی از بچه ها می گه : تو مامان داری ؟ می گه نه ! می گه بابا داری ؟ می گه نه ! مدیره می گه پس چی داری ؟ می گه جیش دارم !!!!
من باور دارم که همیشه باید کسانى که صمیمانه دوستشان دارم را با کلمات و عبارات زیبا و دوستانه ترک گویم؛ زیرا ممکن است آخرین بارى باشد که آنها را مىبینم؛
غضنفر پسرش کور به دنیا مياد اسمشو می ذاره حيدر مريم زاده !
یک روز آقا گرگه میره در خونه شنگول و منگول میگه منم منم مادرتون میگن خفه شو آیفون تصویری داریم.
مهربانی چه آسان است. اثرش آنی است و بانی اش همواره به یاد سپرده می شود.
یک نفر خودشو دار می زنه ، میان می بینن بر اثر ضربه مغزی فوت کرده ، بررسی می کنن می فهمن خودشو با کش دار زده بوده !
زندگی مانند جدولی است که جایزه ی پرکردن خانه های آن مرگ است
زنی که جواهر است از جواهرات برای خویش بت نمی سازد.
روباهی به زاغی گفت : چه دمی ، چه سری ، عجب پایی ! زاغ عصبانی شد و گفت : بیتربیت ! خجالت بکش . اون موقع من کلاس اول بودم. حالا شوهر دارم
یه روز یه دایناسور نر به یه دایناسور ماده میگه بیا اینجا دایناسور ماده میگه نمیام نره میگه بیا ماده میگه نمیام نره میگه همین کارا رو کردی نسلمون منقرض شد
يه مورچه عاشق مورچه همسايشون ميشه؛بعد از دو هفته ميفهمه چاي خشك بوده
به خروس میگن مرغ چند تا حرف داره؟
میگه : قربونش برم حرف نداره.
ميدونی کدوم جونور زودتر از همه زن میگیره ؟
حلزون چون هم خونه داره هم ماشين
چه لزومی دارد برای جزئیات زندگی گریه کنیم وقتی کل زندگی گریه داره !
این شب ها چشم های من خسته است
گاهی اشک ، گاهی انتظار این سهم چشم های من است
یه خره داشته میرفته چشمش به یه اسب میفته با حسرت میگه!!!!
ای کاش تحصیلاتمو ادامه میدادم.
هیچ دانی پوشش چتر سیاه شب ز چیست؟
چادری بر روی اعمال گناه روز ماست
رفاقت مثل آدم برفی میمونه، درست کردنش راحته اما نگه داشتنش سخته!
چندی ست مرده ام؛
این مردم تا به عزایم ننشینند؛
مرگم را باور نمی کنند
آری زندگی بی او و بی یاد او بودن مردن است
غرور از فرشته شیطان و تواضع از خاک انسان می سازد.
منبع : bakhtawary
از یه مار میپرسن نظرت راجع به عشق و عاشقی چیه؟
میگه پدر عشق و عاشقی بسوزه....من یک سال به پای دختر همسایه نشستم بعد فهمیدم شلنگ بوده
به مرغه میگن چرا تخم نمیذاری میگه ای وا خدا مرگم بده من هنوز عقدم
این مطلب اولین بار در سال 2001 توسط زنی به نام ریتا در وب سایت یک کلیسا قرار گرفت، این مطلب کوتاه به اندازه ای تاثیر گذار و ساده بود که طی مدت 4 روز بیش از پانصد هزار نفر به سایت کلیسا ی توسکالوسای ایالت آلاباما سر زدند. این مطلب کوتاه به زبان های مختلف ترجمه شد و در سراسر دنیا انتشار پیدا کرد .
شبی از سوز دل گفتم قلم را
بیا بنویس غمهای دلم را
قلم گفتا برو بیمار عاشق
ندارم طاقت این بار غم را
منبع : جملات زیبای گیله مرد
به یارو گفتند «وبا اومده»!
بلافاصله پرسید «چی چی آورده»؟!
مطالعه یک کتاب تجربه یک زندگی است.
مهم این نیست که قطره باشی یا اقیانوس، مهم این است که آسمان در تو منعکس شود.
تعداد صفحات : 5